هميشه اين دعا رو آخر دعاهايي كه ميخوندن بيش از همه دوست داشتم: خدايا! آن و كمتر از آني ما رو به خودمون وا مگذار!
ميدوني اخوي! به يكي ديگه هم گفتم؛ چه بهتر كه آدم شك كنه و بعد به يقين برسه، راستش خيلي از اونا كه الان ادعا ميكنن خم به ابرو نياوردن نه واسه قوي بودنشون كه واسه بسته شدن چشماشون بود!
داداشم حرف جالبي ميزد،فكر كنم روايت يه حديث بود كه دل مومن عين درياست، حتي اگه روش دچار تلاطم بشه بازم تهش آرومه!
بعضي ها ازين فرصت استفاده كردن واسه خودسازي و ...
اين روزا چيزاي جالبي فهميدم، اينكه آدما چقدر راحت راجع به هم قضاوت ميكنن. اينكه بعضي ها چقدر دلهاي چركي دارن و چه كينه دراز مدتي تو دلاشون خوابونده بودن.
و خيلي چيزاي ديگه.
و خيلي چيزا برام مرور شد و به ياد آوردم.
مثل اينكه غرور و قدرت و خيلي چيزاي ديگه دام هاي شيطانند.
و اينكه حق گفتن كه زماني ميرسه كه از دين عليه دين استفاده ميشه و از دين چيزي جز اسمي نميمونه!
رها كنم.
خدا عاقبت همه مون رو ختم به خير كنه و مصداق اول آيه 257 سوره بقره شيم نه دومش:
الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور، والذين کفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من نور الي الظلمات، اولئک اصحاب النار هم فيها خالدون!
يا حق!